کد خبر : 588
تاریخ انتشار : دوشنبه 17 اسفند 1394 - 16:49

۱۸ اسفند روز بزرگداشت سیدجمال الدین اسدآبادی

۱۸ اسفند روز بزرگداشت سیدجمال الدین اسدآبادی

سید جمال‌الدّین اسدآبادی (۱۲۱۷ خورشیدی اسدآباد همدان – ۱۲۷۵ خورشیدی استامبول) که از او با نام‌های جمال‌الدین الافغانی و سید محمد بن صفدر الحسین نیز نام برده می‌شود. اندیشمند سیاسی و مبلغ اندیشه اتحاد اسلام بود. وی همچنین از اولین نظریه پردازان بنیادگرایی اسلامی محسوب می‌شود.از او با عنوان آغازگر نهضت بیداری اسلامی در سده‌های

سید جمال‌الدّین اسدآبادی (۱۲۱۷ خورشیدی اسدآباد همدان – ۱۲۷۵ خورشیدی استامبول) که از او با نام‌های جمال‌الدین الافغانی و سید محمد بن صفدر الحسین نیز نام برده می‌شود. اندیشمند سیاسی و مبلغ اندیشه اتحاد اسلام بود. وی همچنین از اولین نظریه پردازان بنیادگرایی اسلامی محسوب می‌شود.از او با عنوان آغازگر نهضت بیداری اسلامی در سده‌های اخیر نام می‌برند.سید جمال‌الدین اسدآبادی اولین متفکر مدرن و فعال اجتماعی بود که نسبت به بیماریهای اجتماعی جوامع مسلمان و ضعف‌های موجود در آن هشدار داد. و در مقابل قدرتهای غربی اسلام گرائی را تبلیغ نمود. تاثیر او بر کشورهای اسلامی، مخصوصاً ایران و مصر شایان توجه است.
زندگی
سید جمال‌الدین اسدآبادی، آبان ماه سال ۱۲۱۷ شمسی، در اسدآباد همدان در خانواده‌ای روحانی چشم به جهان گشود. نسب وی به امام حسین علیه‌السلام منتهی می‌گردد. وی از جمله اندیشمندان و پیشگامان بیداری اسلامی در جهان بوده است. به طور خلاصه سید جمال‌الدین در سنوات عمر خود جهت تبلیغ و آگاهی ملت‌ها به حقوق پایمال‌شده آن‌ها، در حال پیمودن کشورهای مختلف جهان در آسیا، افریقا و اروپا بود.
هر جا می‌رفت درعین‌حال که با سران ممالک سخن‌ها داشت از تبلیغ طبقات محروم جامعه نیز غافل نبود. با خطابه و نطق‌های آتشین خود و نشر جزوات و روزنامه‌ها، غارتگری و مظالم ستمگران جهان را به گوش ملت‌های دربند می‌رساند و مستضعفان جامعه را به حقوق حقه خویش آشنا می‌ساخت. سید مردی فعال، مقاوم و استوار و شجاعی نطاق بود.
خانواده
سید جمال الدین فرزند سید صفدر و سکینه بیگم و از نوادگان امام سجاد علیه‌السلام است که خاندانش از سال ۶۷۳ ه.ق در محله سیدان در اسدآباد همدان زندگی می‏کردند. اغلب آنان از اهل علم و مقتدای مردم و قاضی دیار خود بودند و از میانشان خوشنویسان معروفی چون میر زکی، برادر سید صفدر، برخاسته‌اند. این خاندان در میان مردم اسدآباد به طایفه شیخ‌الاسلامی معروف بوده و هستند. مردم اسدآباد برای سید صفدر و نیاکان وی احترام خاصی قائل بودند به خصوص اینکه سلسله کرامات و سجایای برجسته‌ای داشته‌اند.
سید صفدر و همسرش، سکینه بیگم، از یک ریشه و اصل بودند. نیای بزرگوار آن دو میراصیل الدین، فرزند میرزین الدین حسینی، دو پسر به نام‌های میر رضی الدین و میر شرف الدین داشت که سکینه بیگم دختر میر شرف الدین بود. او زنی باسواد و آشنا به قرآن بود.
سید جمال الدین ایرانی یا افغانی
در پیوند سیدجمال و خانواده‌اش با اسدآباد همدان و ایرانی بودن او تردیدی نیست، با این همه این پرسش پیش می‌آید که از چه رو سید خود را افغان معرفی می‌کرده است؟
وی ملیت خود را مخفی می‌کرد و از اینکه بگوید اهل کدام کشورم ابا داشت. چنانکه محققین ایرانی تحقیق کرده‌اند و ظاهراً تحقیقشان هم درست است، سید جمال الدین ایرانی بوده ولی در سفرهایش به هر جا که می‌رسید ایرانی بودن خود را انکار می‏کرد، چرا که اگر خود را ایرانی معرفی می‏کرد، مسلمانان عرب یا افغان علیه او تحریک شده و از روی غرور و تعصب سخن سید را به دلیل ایرانی و شیعه بودن نمی پذیرفتند. مخصوصاً در میان اهل تسنن.
آشکار کردن هویت واقعی‏اش، یک امر عملی نبود اغلب می‌گفت من افغانی هستم، زیرا مدت‌ها در افغانستان بود و چون اکثر افغانی‌ها سنی بودند لااقل بدبین نمی‌شدند که بگویند او آمده برای اینکه ما را از مذهبمان برگرداند.
سید جمال‌الدین اسدآبادی در مکتوبات خود، بیش از ده نوع نام و امضاء به‌کاربرده است: جمال‌الدین الحسینی، الکابلی، الاسدآبادی، السعدآبادی، الاستمبولی، الافغانی، الطوسی، رومی و غیره که همین امر وابستگی او به کل «دنیای اسلام» را نشان می‌دهد. چیزی که اهمیت دارد این است که او در یک شهر و یک کشور و حتی در یک قاره توقف نکرد، هر چند وقت در یک کشور به سر می‌برد. آسیا و اروپا و افریقا را زیر پا گذاشت.
دوران کسب علم
نخستین آموزگار سید جمال، پدرش سید صفدر بود. از ۵ سالگی به فراگیری دانش نزد پدر خود پرداخت و به خاطر استعداد و نبوغ خود، بزودی با تفسیر قرآن آشنا شد. در سن ۸ سالگی از اسدآباد مهاجرت و به قزوین و تهران رفت.
تحصیل در تهران
سید جمال الدین در سال ۱۲۶۶ ه.ق همراه با پدر برای ادامه تحصیل وارد تهران شد. در این هنگام امیرکبیر در سمت صدراعظمی همچنان قدرت را در دست داشت. سید جوان در آغاز ورود به این شهر، پس از استراحتی کوتاه، اقدام به شناسایی پایتخت و اوضاع و احوال حکومتی آن می‌کند و آنگاه سراغ بزرگ‌ترین مجتهد وقت، آقا سید محمدصادق طباطبایی همدانی را می‌گیرد و در پای درسش می‌نشیند تا ضمن افزودن به معلومات خود، محیط درس و دایره نفوذ حکم آن سرور را از نزدیک ببیند.
او بی‌درنگ مباحثه علمی را با استاد آغاز می‌کند به طوری که آقا سید محمدصادق را خیلی زود شیفته خود می‌گرداند و استاد نیز وقتی از فضل و کمال سید آگاه می‌شود برای اولین بار در سن ۱۰ تا ۱۲ سالگی عمامه بر سر شاگردش می‌گذارد. پدر سید جمال الدین، در مدت اقامت خود در تهران، به اسرار پیچیده‌ای که در روح و روان فرزند دلبندش نهفته بود، بیش از پیش پی برد؛ بر این اساس مصمم شد وی را به مرکز حوزه علوم و معارف اسلامی، نجف اشرف ببرد و به دریای پر تلاطم علم شیخ انصاری، استاد بزرگوار خودش، وصل سازد.
تحصیل در نجف
سید جمال در سن ۱۶ سالگی و در سال ۱۲۶۶ق، همراه پدر به قصد نجف اشرف از تهران حرکت می‌کند و بعد از سه ماه توقف در بروجرد و مباحثه علمی با عالمان آن شهر، به عتبات عالیات مشرف شده، به خدمت شیخ مرتضی انصاری می‌رسد و به مدت چهار سال در خدمت شیخ مشغول تحصیل و استفاده علوم می‌شود. سرانجام شیخ درجات علمی او را تصدیق و به فتاوای امور شرعی اجازه‌اش می‌فرماید و بر همه معارف روز، علوم عربی،‌ شرعی، عقلی و فنون ریاضی و طب مسلط می‌گردد.
آشنایی با روش تحقیق عمیق مکتب فکری و اصولی شیخ انصاری که بی‌شک در مقایسه با مکاتب مذهبی دیگر، چندین قرن پیشرفته‌تر و کامل‌تر بود و دقت نظر و ویژگی‌های خاص این مدرسه علمی، از سید جمال الدین شخصیتی ساخت که به عنوان یک مقام برجسته علمی – فلسفی توانست در جامعه یک قرن و اندی پیش، چون ستاره‌ای بدرخشد و شاگردانی چون محمد عبده را تربیت کند. در واقع باید گفت که مبانی و اصولی که سید در حوزه علمی شیعی ایران با آن آشنا شد و سپس در حوزه نجف آن را به کمال و تمام شناخت و آموخت، در جوامع علمی آن روز اهل سنت کاملاً ناشناخته و شگفت‌انگیز بود.
کسب عرفان
سید جمال الدین در عرفان و سیر و سلوک شاگرد فقیه و حکیم بزرگ، آخوند ملاحسین قلی همدانی و هم بحث آقای سید احمد تهرانی بوده و بی‌شک همین امر، در پرورش شخصیت معنوی سید، اثری شگرف داشته است. مرحوم ملاحسین همدانی یکی از اساتید برجسته اخلاق و عرفان در نجف اشرف و از عرفا و سالکان و وارستگان بزرگ قرن اخیر بوده است.
دوستی و رفاقتش با دو بزرگ نجف، یکی مرحوم آقا سید احمد تهرانی کربلایی، عارف و حکیم بزرگ عصر خودش و دیگر مرحوم سید سعید حبوبی، شاعر و ادیب و عارف و مجاهد بزرگ عراقی که در انقلاب عراق نقش برجسته‌ای داشته، در محضر مرحوم آخوند همدانی صورت گرفته است.
آغاز فعالیت‌های سیاسی
سید جمال ضمن شناسایی استعدادهای دشمن استعمارگر و بررسی جنبه‌های قوت و رمز موفقیتشان، به تجزیه و تحلیل علل و منشأ ضعف و انحطاط مسلمین برآمد و در پی یافتن راه‌حل‌های اساسی، شب و روز تلاش کرد.
دردهایی که سید جمال در جامعه اسلامی تشخیص داد، عبارت بودند از:
– استبداد حکام
– جهالت و بی‌خبری توده مسلمان و عقب ماندن آن‌ها از کاروان علم و تمدن
– ورود عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آن‌ها از اسلام نخستین
– جدایی و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبی و غیرمذهبی
– نفوذ استعمار غربی
سفرها
ویژگی بارز سید جمال‌الدین اسدآبادی سفرهای بسیار او به کشورهای مختلف در طول دوران زندگی‏اش بوده است. وی برای رسیدن به اهداف آزادی‌خواهانه خود از هیچ کوششی تا لحظه مرگ دریغ نکرد.
سفر به هند
سید جمال‌الدین در ۱۶ سالگی به همراهی یکی از علمای مورد وثوق، از راه‌آبی بوشهر – بمبئی وارد شهر بمبئی شد ولی از آن جایی که بمبئی بیشتر یک بندر تجاری بود تا یک شهر علمی، نتوانست به روح پر خروش سید آرامش لازم دهد، از این رو پس از مدتی به اطرف ایالات مرکزی هند حرکت کرد و خود را به مرزهای شرقی هند، یعنی کلکته رسانید.
وی در مدت دو سال اقامت در آنجا و ضمن ملاقات با عالمان و روشنفکران و مشاهده زندگی مردم به خوبی دریافت که هندوستان یکسره در اختیار دولت انگلیس است و کشور بریتانیا گرچه به اندازه یک ایالت هندوستان نیست و جمعیتش در مقایسه با جمعیت هندوستان ناچیز به شمار می‌رود توانسته است به آسانی این کشور پهناور را زیر سلطه در آورد و تمامی منابع ملی و محصولات با ارزش و مال و ناموس آن‌ها را به غارت ببرد. از این زمان بود که فعالیت‌های سیاسی و اصلاحی سید جمال‌الدین آغاز شد.
مشرف شدن به مکه در ایام حج
چون موسم حج نزدیک بود عازم مکه معظمه شد. سپس تا اواخر سال ۱۲۷۵ ه.ق از مکه مسیر مدینه، اردن، دمشق، حمص، حلب، موصل، بغداد و نجف را طی کرد و اوضاع تمامی شهرهای مهم اسلامی را بررسی نمود و در نهایت خود را به وطن اصلی اسدآباد همدان رساند.
سفر به افغانستان
در این موقع افغانستان به تازگی از ایران جداشده و به پشتیبانی انگلیسی‌ها بر ضد حکومت ایران شوریده و به حکومت نیمه مستقلی رسیده بود؛ بنابراین سید تصمیم گرفت به افغانستان برود و مردم آن کشور را بیدار کند و آنان را از حیله بریتانیا آگاه سازد. بعد از ورود به افغانستان، حدود پنج یا شش سال در آن کشور اقامت کرد و فعالیت چشمگیری را به انجام رساند و رهبران سیاسی و مردم افغانستان را از نقشه‌های پشت پرده استعمار پیر، آگاه ساخت که نمونه‌ای از آن‌ها چنین است:
تألیف و نشر کتاب تتمه البیان فی تاریخ الافغان
انتشار روزنامه شمس النهار
اصلاح اموری از قبیل تشکیل کابینه وزرا، تنظیم سپاه، ایجاد مکتب‌های لشکری و کشوری برای جوانان، توجه دادن مردم به زبان ملی، تأسیس بیمارستان، مرکز دامپزشکی، پستخانه و کاروانسراها.
با گسترش دامنه فعالیت‌های فرهنگی – سیاسی سید، چون دشمن خود را در آستانه نابودی دید با دسیسه‌های وسیع عرصه را بر وی تنگ کرد.
سفر دوباره به هند
سید به ناچار عازم هندوستان شد ولی به محض ورود دانست که دشمن پیش‌دستی کرده و در کمین او نشسته است. با این حال او شجاعانه وارد میدان نبرد شد و با سخنرانی‌های آتشین به روشنگری مردم هندوستان پرداخت و این‌چنین آنان را بر ضد استعمار پیر تشویق کرد:
«هرگاه شما صدها میلیون پشه شوید و زمزمه در گوش بریتانیا نمایید… و هر گاه شما صدها میلیون از هند باهم باشید یا خداوند شما را مسخ کرده و لاک‌پشت شوید و در جزیره بریتانیا فروروید، آزاد مردانی در هند خواهید شد.»
دولت انگلیس اینبار نتوانست تماشاگر این صحنه‌ها باشد و درحالی‌که خود در ابتدای ورود سید جمال‌الدین، مدت اقامت او را دو ماه تعیین کرده بود، هنوز یک ماه نشده دستور اخراج وی از هند را صادر کرد. این بود که سید تصمیم گرفت هندوستان را به سوی کشور مصر ترک گوید.
حضور در مصر
سید جمال در سال ۱۲۸۵ ه.ق از راه دریا وارد مصر شد و در مدرسه جامع الازهر با علمای بزرگ آن کشور ملاقات کرد و در اقامتگاه خود برای جوانان عرب کرسی درس بر پا نمود و با سخنرانی‌های پر شور آنان را مجذوب خویش ساخت. ولی این سفر چهل روز دوام نیاورد زیرا حکم اخراج وی از سوی خدیو مصر صادر شد و سید به ناچار روانه اسلامبول شد.
سفر به استانبول
وقتی ترکان عثمانی خبر آمدن سید را شنیدند بسیار خوشحال شدند و دو شخصیت علمی و سیاسی امپراتور عثمانی، عالی پاشا، صدراعظم و فؤاد پاشا به پیشواز سید شتافتند و او را در دربار مورد تکریم و مشاور خویش قراردادند. ولی چندی نگذشت که در اثر کج اندیشی و ترس درباریان و حسادت شیخ‌الاسلام، سلطان عثمانی دستور داد تا سید مدتی را به خارج از اسلامبول سفر کند. از این رو، وی در سال ۱۲۸۷ ه.ق به بهانه سفر سیاحتی و مشاهده آثار باستانی بار دیگر وارد کشور مصر شد.
سفر دوباره به مصر
در این سفر، پس از دیداری که میان سید و ریاض پاشا، رئیس دولت مصر، انجام پذیرفت، ریاض پاشا سخت شیفته کمالات روحی و معنوی سید شد و از او خواست تا در مصر اقامت گزیند. سید جمال‌الدین از این فرصت طلایی استفاده جست و نخست در منزل جلسه درس و بحث برای جوانان دانشگاهی و طلاب پر شور تشکیل داد و سپس آن را به دانشگاه الازهر انتقال داد و شاگردان بسیاری را مشتاق خویش ساخت.
او علاوه بر اساتید و دانشمندان بزرگ مصر با روشنفکران و مردم ارتباط برقرار می‌کرد. حتی در قهوه‌خانه‌های مصر حاضر می‌شد و افکار و اندیشه‌های خود را برای مردم بیان می‏داشت، به طوری که در طول چند سال اقامت در آن کشور توانست تحولات بزرگی را از نظر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در اذهان مردم ایجاد کند.
او با نوشتن مقالات گوناگون در روزنامه‌های کثیرالانتشار مانند، مصر و التجاره که با پیشنهاد وی از سوی ادیب اسحاق راه‌اندازی شده بودند، ادبیات مصر را از ریشه دگرگون ساخت و ضمن رشد و آگاهی دادن به مردم، توطئه‌های پشت پرده دشمنان را برایشان معرفی کرد تا اینکه ریاض پاشا این دو روزنامه را توقیف کرد ولی سید همچنان به راه خود ادامه داد و مبارزه سختی را بر ضد دولت‌های خارجی و استبداد داخلی آغاز کرد و در نهایت شب ۱۷ رمضان ۱۲۹۶ ه.ق بازداشت و به کانال سوئز فرستاده شد تا وی را از آنجا به کشور ایران بفرستند.
سید جمال در مصر توانست یک نهضت فکری ضد استعماری و ضد انگلیسی را پایه‌گذاری کند و تشکیلاتی به نام انجمن مخفی به وجود آورد، اما بر اثر فشار انگلستان مجبور به ترک مصر شد. این حرکت فکری توسط شاگردانش از جمله شیخ محمد عبده دنبال شد و در سالهای بعد زمینه‌ساز قیام مردم مصر علیه استعمار انگلستان گردید. دارایی سید در مصر، منحصر به یک کتابخانه بود که هنگام بازداشتش، کتاب‌های آن را مستشار انگلیس مصر، به تصرف خود در آورد ولی بعدها ناگزیر شد آن‌ها را در چند صندوق نهاده به دنبال صاحبش به بندر بوشهر بفرستد.
طلوعی دیگر در هند
سرانجام سید با شاگردش ابوتراب عارف افندی، یکسره با کشتی وارد جده شد. مدتی در آنجا ماند. سپس به مکه عزیمت کرد و با شخصیت‌های مهم اسلامی تماس بر قرار ساخت. آنگاه به سوی کشور هند روانه گشت او این بار علاوه بر مبارزه با استعمار غرب در هند، جبهه دیگری نیز بر ضد افکار روشنفکری در آن کشور بنا نهاد و با اندیشه‌های تجددخواهی سید احمدخان هندی که طرفدار همکاری و سازش با انگلیس‌ها بود، به ستیز جانانه برخاست و رهبری هر دو جبهه را به خوبی اداره نمود.
سید جمال‌الدین در پی این اقدام به حیدرآباد تبعید شد و شرکت در مجامع عمومی از وی سلب گردید. ولی او از پای ننشست و کتاب معروف خود را در رد طبیعیون و افکار متجددانه آنان تألیف کرد. او این کتاب را به زبان فارسی نوشت و سپس به زبان اردو و نیز به وسیله شیخ محمد عبده و عارف ابوتراب به عربی ترجمه شد.
سید جمال‏ادین، به علاوه یک جمعیت سری به نام عروه را در حیدرآباد تشکیل داد و جوانان شجاع و بزرگی را در آن تربیت نمود که بعدها شخصیت‌هایی چون: محمد اقبال، شوکت علی و محمدعلی جناح از شاگردان و تربیت‌یافتگان این جمعیت به شمار می‌آمدند؛ اما همه این تلاش‌ها در نهایت سبب شد تا سید برای چندمین بار از هند اخراج گردد.
سفر به اروپا
مهم‌ترین فعالیت‌های سید در قلب اروپا را می‌توان به شرح زیر نام برد:
راه‌اندازی مجله معروف عروه الوثقی که با مقاله‌های پر شور و مستدل آن، دست پلید استعمار انگلیس را برای مردم، سیاستمداران و روشنفکران غافل بازنمود و دشمنان جهان اسلام را به شدت به محاکمه کشید و سرانجام دولت فرانسه به فشار و اصرار انگلیس حکم به تعطیل این مجله داد.
دیدار وی با ارنست رنان، حکیم و مورخ مشهور فرانسوی. در این ملاقات بحث‌های فلسفی درباره علم و اسلام و حقیقت قرآن انجام پذیرفت که رنان به درستی فرهنگ اسلامی آگاه شد و از بسیاری از عقاید خود درباره اسلام و قرآن که بر خلاف تمدن و عمران می‌دانست دست برداشت.
گفتگوهای سید با رجال انگلیس که در صدد بودند تا با هیئت تحریریه روزنامه عروهالوثقی تفاهم پیدا کنند و او نیز نماینده‌اش شیخ محمد عبده را در این خصوص به لندن فرستاد و همچنین وی با چرچیل سردروندولف و لرد سالیسبری در مورد حل مسئله سودان به گفتگو پرداخت. در این دیدار رهبران سیاسی انگلستان پس از تعریف و تمجید از وی، پادشاهی کشور سودان را به سید پیشنهاد کردند. او بر آشفت و گفت:
«این تکلیف بسی شگفت‌انگیز است و این کارها دلیل نادانی در امور سیاسی شماست. حضرت لرد اجازه دهید که از شما سؤالی نمایم. آیا سودان را مالک شده‌اید که می‌خواهید مرا پادشاه آن کنید؟ مصر از آن مصریان و سودان هم جزء جدانشدنی آن است.» پس از سه ماه، مذاکرات سران انگلیس با سید جمال‌الدین به شکست انجامید. وی باهدف ایجاد مرکز خلافت اسلامی در جزیره العرب از پاریس به سوی قطیف رهسپار گشت.
روابط سید جمال‌الدین و ناصرالدین‌شاه
گیرودار دوران ناصرالدین‌شاه قاجار با سید جمال‌الدین اسدآبادی
ناصرالدین‌شاه قاجار تظاهر شدیدی به دین‌داری می‌کرد تا شاید از این طریق بتواند اندکی از تندی مخالفت‌های روحانیون با سیاست‌هایش بکاهد. همکاری با سید جمال‌الدین می‌توانست در راستای القای چنین نگاهی به دیگران برای وی مؤثر واقع گردد؛ ناصرالدین‌شاه قاجار، با تکیه بر ممالک محروسه و وسیع خود که با تیزی شمشیر آقا محمدخان قاجار به او ارث رسیده بود، بر جان و مال و ناموس مردم سرزمین خود حکم می‌راند.
در همین روزگار، اندک‌اندک مردی جوان در عرصهٔ سیاست ایران و جهان ظاهر می‌شد که بسیاری از سران دنیا را، از ایران گرفته تا مصر و عثمانی و هند و فرانسه و غیره را وادار به توجه به خود و اندیشه‌های اصلاح‌طلبانه‌اش می‌کرد؛ شخصیتی مغناطیسی که ابتدا سلاطین دنیا را مجذوب خود می‌نمود، ولی پس از چندی به ناگاه در پی تعامل و نزدیکی‌های بیشتر، آن‌ها را به تنفر و گاه برخوردهای خشن و انتقام‌جویانه نسبت به خود وامی‌داشت.
اولین رویارویی با ناصرالدین‌شاه
ناصرالدین‌شاه با تظاهر به دینداری سعی کرد تا با نزدیک شدن به سید جمال قدمی در راه رسیدن به اهداف خود بردارد. همکاری با سید جمال‌الدین می‌توانست در راستای القای چنین نگاهی به دیگران برای وی مؤثر واقع گردد؛ بنابراین همین که اختلاف‌های سید جمال‌الدین با انگلیس به جایی نمی‌رسد و سید در مسیر راهش به نجف و قطیف برای ایجاد خلافت اسلامی، در بوشهر توقف می‌کند، به اعتمادالسلطنه دستور می‌دهد که به تهران دعوتش کند.
سید جمال‌الدین، در تاریخ ۲۳ ربیع‌الاول ۱۳۰۴، وارد تهران می‌گردد و به منزل حاجی امین‌الضرب وارد می‌شود. وی در دیداری که با شاه داشت، شاه نخست از او با مهربانی و خوش‌رویی استقبال می‌کند و به او پیشنهاد می‌کند که وضع نامطلوب روزنامه را در ایران مانند روزنامه‌های خارجی سرو سامان دهد، اما زمانی که ناصرالدین‌شاه راه پیشرفت ایران را از سید می‌پرسد، سید ضمن اینکه انتقاداتی از شاه می‌کند، راه‌حل‌هایی نیز ارائه می‌دهد و در جواب شاه که از وی می‌پرسد «از من چه می‌خواهی؟ می‌گوید دو گوش شنوا.»
بدین ترتیب شاه که اصلاحات مد نظر خود را در راستای تفکرات سید جمال نمی‌دید، متوجه شد که فقط منتقدی بر منتقدان خود افزوده است. در روزهای بعد نیز توجه عموم و علما و بزرگان تهران و شهرهای نزدیک به سید جمال و انتقاد صریح وی از وضع بی‌قانونی در ایران، ترس در جان شاه و رجال درباری می‌اندازد. شاه به امین‌الضرب ابلاغ می‌کند که ماندن سید در تهران صلاح نیست و بهتر است به خراسان برود. با این وجود، این بار ناصرالدین‌شاه بسیار محتاطانه برخورد می‌کند و می‌کوشد دشمنی سید را به جان نخرد. در همین راستا، در پاسخ‌نامه‏ی سید به شاه که قصد سفر به اروپا را دارد، موافقت می‌کند و در یک اخراج محترمانه، ظاهراً به درخواست امین‌السلطان، برای مذاکره با روسیه، در مورد روابط ۲ کشور، راهی این سرزمین می‌شود.
تبعید از ایران
روابط سید و دربار ایران، پس از این، فراز و نشیب بسیاری به خود دید، ولی با همه‏ی این احوال، در جریان سفر اروپایی ناصرالدین‌شاه، بار دیگر روابط این ۲ به ظاهر رو به بهبود نهاد. سید یک بار دیگر نیز به تهران آمد، اما این بار از همان آغاز، کار بر سید جمال‌الدین سخت‌تر شد و حدود ۳ ماه به حالت یک زندانی در خانه امین‌الضرب ماند.
سید، علاوه بر دعوت علما و مردم به مخالفت با استبداد و کمک به آزادی‌خواهان، مردم را علیه انگلیس و استعمار اروپا و به اطاعت از «خلیفه‏ی واحد» تشویق می‌کرد. هم‌زمان با این سخنان، کاغذهایی نیز در تهران علیه دادن امتیاز به بیگانگان کشف شد؛ بنابراین طبیعی بود که انگشت اتهام مستقیماً به سمت جمال‌الدین اسدآبادی گرفته شود. امین‌السلطان که تصمیم گرفته بود هم سید را بازیچه‏ی اهداف خود قرار دهد و هم روس‌ها را به سبب حمایت سید، با خود بر سر رحم آورد، متوجه عمق صدمات وارده به حیثیت سیاسی خود گردید. در اثر فشار سلطنت، سید جمال به حرم حضرت عبدالعظیم پناه برد؛ جایی که آن روزگار هنوز تا حدودی ملجأ پناهندگان سیاسی به حساب می‌آمد.
سرانجام در اثر مشاوره‏ی رجال سیاسی و نیز فشار انگلیس، شاه فرمان بیرون کشیدن سید از حرم و تبعید وی را صادر کرد، اشتباهی که شاید حتی در مرگ وی نیز بی‌تأثیر نبوده است. با وجود این سخت‌گیری‌ها سید جمال‌الدین سخت مجروح می‌شود. ناصرالدین‌شاه پس از رسیدن سید به قم بیمناک می‌شود که نکند سختی‌ها و سردی هوا موجبات مرگ سید و خطر برای سلطنت وی را فراهم آورد و لذا در صدد کمک برمی‌آید و به افراد مورد اطمینان خود سفارش می‌کند که او را از قم به کرمانشاه بفرستند تا از کشور خارج شود و با مساعدت خود قدری از جراحات وارده به سید را بکاهند.
ورود به عراق و ادامه مبارزه علیه ناصرالدین‌شاه
سید به این ترتیب وارد عراق عرب می‌شود و در بغداد و بصره اقامت می‌گزیند. اقامت وی در بصره حساسیت ناصرالدین‌شاه و مراقبت‌های عثمانی را در پی داشت. سید در مدت اقامت کوتاهش در بصره، نامه‌ای به آیت‌الله میرزای شیرازی می‌نویسد و وی را از امتیازات بیگانگان در ایران آگاه می‌کند؛ هشداری که حادثه‏ی قیام مردم و قضیه‏ی تحریم توتون و تنباکو و یکی از نخستین پیروزی‌های روحانیون و علما را در نیمه‏ی شعبان ۱۳۰۸ ه.ق علیه نظام استبدادی رقم می‌زند. به این ترتیب، در اثر اشتباه سیاسی ناصرالدین‌شاه، سید به بهانه‏ی معالجه‏ی صدماتی که به وی در مسیر ایران وارد شده بود، راهی لندن می‌شود؛ جایی که به مبارزه‏ی علنی خود علیه شاه ایران و عمال وی با استفاده از قلم و بیان خود شدت و حدّت بیشتری می‌بخشد.
مبارزه‏ ی سید جمال‌الدین با ناصرالدین‌شاه در انگلستان
سید جمال‌الدین، پس از خروج از ایران، دیگر تمام امیدهای مسالمت‌جویانه‌اش را برای تغییر در استبداد ناصرالدین‌شاه و درباریانش از دست داد و این بار تمام گزینه‌ها را برای رسیدن به اهدافش به کار بست. در لندن، وقتی که خبر قطعی لغو امتیاز تنباکو را با حکم میرزای شیرازی و تلاش آیت‌الله آشتیانی شنید، به راه‌حل‌های جدید خود امیدوارتر شد؛ بنابراین در راستای همین اقدامات، طی نامه‌ای مفصل به علمای طراز اول ایران، برای نخستین بار، خلع ناصرالدین‌شاه را از سلطنت پیشنهاد می‌کند: «ای رهبران ملت! اگر این فرعون را به حال خودش بگذارید و جلوی دیوانه‌بازی او را نگیرید و او را از تخت گمراهی پایین نکشید، کار می‌گذرد و علاج مشکل می‌شود.»
ناصرالدین‌شاه از مشاهده‏ی نامه‏ی سید به علمای ایران به شدت عصبانی شده و دولت انگلیس را مقصر این امر دانسته و از آن‌ها درخواست می‌کند که جلوی اقدامات سید جمال‌الدین گرفته شود. این اقدامات او، در کنار انتشار مقالاتی علیه شاه، ناصرالدین‌شاه را پریشان‌خاطر می‌کند.
سید جمال‌الدین در مقالات خود از هیچ انتقادی به حکومت و شاه دریغ نمی‌کند؛ چنان که سفیر دولت ایران از او خواهش می‌کند که با دریافت مبلغ هنگفتی از ادامهٔ حمله به ناصرالدین‌شاه منصرف شود، اما سید جواب می‌دهد: «نه، راضی نخواهم شد، مگر اینکه شاه کشته و شمکش دریده و جسدش به گور شود.» سرانجام اعمال فشار دولت ایران از طرف انگلستان باعث می‌شود تا سید از این کشور خارج شود.
فهرست فعالیت‌ها و تلاش‌های مبارزاتی
سید جمال، حدود چهل سال در راه اسلام و در جهت بیدار کردن جوامع اسلامی مبارزه کرد و در این سال‌ها فعالیت‌های زیادی را در جهت بیداری اسلامی انجام داد که در اینجا به برخی از مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌کنیم:
سفر به افغانستان، هندوستان، مصر، روسیه، انگلیس، آلمان، عراق، عربستان، فرانسه، ترکیه و سایر سرزمین‌های تحت فرمانروایی امپراتوری عثمانی و همچنین سفر به شهرهای ایران.
مبارزه با استبداد و بی‌تحرکی قاجاریه در ایران
ستیز با استبداد و بی‌تحرکی سلاطین عثمانی
مبارزه با استعمارگران غربی به ویژه انگلیس
ایراد سخنرانی‌های مکرر و شورانگیز در سراسر جوامع مسلمان
راه‌اندازی و انتشار نشریه ضیاء الخافقین
راه‌اندازی و انتشار مجله عروهالوثقی
راه‏اندازی و انتشار روزنامه معلم شفیق در هند
نگارش و نشر مقالات و رسالات و بیانیه‌های فراوان
مبارزه با استعمار و استبداد در افغانستان و هندوستان و مصر و عثمانی و اروپا.
ایجاد تشکل‌های مختلف برای مبارزه با استعمار و استبداد
تلاش برای ایجاد اختلاف بین استعمارگران به منظور کاستن از فشار استعمارگران بر جهان اسلام.
تلاش برای توجه دادن مسلمانان به قرآن و اسلام اصیل و …
دو خصوصیت برجسته سید جمال
احترام به روحانیت تشییع
یکی از خصوصیات برجسته سید جمال الدین اسدآبادی این است که در اثر آشنایی نزدیک با جامعه شیعه و سنی، تفاوت و دوگانگی وضع روحانیت شیعه را با روحانیت سنی به خوبی درک کرده بود. او می‌دانست که روحانیت سنی یک نهاد مستقل ملی نیست و در مقابل قدرت‌های استبدادی و استعماری قدرتی به شمار نمی‌رود. روحانیت سنی وابسته به حکومت‌هایی است که خود قرن‌ها آن را به عنوان “اولوالامر” به جامعه معرفی کرده است. لذا در جامعه سنی به سراغ علما نمی‌رفت، مستقیماً به سراغ خود مردم می‌رفت. از نظر او علماء دینی سنی از جهت اینکه بشود به عنوان پایگاه ضد استبداد و ضد استعمار از آن‌ها بهره جست، امتیاز خاصی ندارند و مانند سایر طبقاتند.
ولی روحانیت شیعه چنین نیست. روحانیت شیعه یک نهاد مستقل است، یک قدرت ملی است، همواره در کنار مردم و در برابر حکمرانان بوده است. از این رو سید جمال در جامعه شیعه، اول به سراغ طبقه علما رفت و به آگاه‌سازی آن‌ها پرداخت. این طبقه را بهترین پایگاه برای مبارزه با استبداد و استعمار تشخیص داد. از مضمون و محتوای نامه‌هایی که سید به علماء شیعه، خصوصاً نامه‌اش به زعیم بزرگ مرحوم حاج میرزا حسن شیرازی (اعلی الله مقامه) و نامه دیگرش که صورت بخشنامه دارد به سران علماء معروف و برجسته شیعه در عتبات و در تهران و مشهد و اصفهان و تبریز و شیراز و غیره نوشته است این مدعا کاملاً پیدا است. در تاریخ، سید جمال به عنوان یک شخصیت مسلمان انقلابی آگاه هرگز دیده نشده است که روحانیت شیعه را بکوبد یا تضعیف نماید، با آنکه شخصاً در اثر برخی ناآگاهی‌ها صدمات و آزارهایی هم دیده است.
مقابله با تجددگرایی دینی و جهان‌بینی غربی
امتیاز دیگر سید جمال این است که با اینکه به اصطلاح مردی تجددگرا بود و مسلمانان را به علوم و فنون جدید و اقتباس تمدن غربی می‌خواند و با بی‌سوادی و بی‌خبری و عجز فنی و صنعتی مسلمانان به پیکار برخاسته بود، متوجه خطرهای تجددگرایی‌های افراطی بود. او می‌خواست مسلمانان علوم و صنایع غربی را فراگیرند، اما با اینکه اصول تفکر مسلمانان یعنی جهان‌بینی آن‌ها جهان‌بینی غربی گردد و جهان را با همان عینک ببینند که غرب می‌بیند مخالف بود. با متجددانی که جهان را و احیاناً قرآن کریم و مفاهیم اسلامی را می‌خواستند از دیدگاه غربی تفسیر کنند مبارزه می‌کرد. توجیه و تأویل مفاهیم ماوراء الطبیعی قرآن و تطبیق آن‌ها را به امور حسی و مادی جایز نمی‌شمرد.
سید جمال هنگامی که از مصر به هند رفت و با افکار «سرسید احمدخان هندی» که زمانی قهرمان اسلامی اصلاح در هند به شمار می‌رفت آشنا شد و دید او سعی دارد مسائل ماوراء الطبیعی را به نام و بهانه علم، توجیه طبیعی کند، غیب و معقول را تعبیر محسوس و مشهود نماید، معجزات را که در قرآن نص و صریح است به شکلی رنگ عادی و طبیعی دهد، مفاهیم آسمانی قرآن را زمینی کند، سخت ایستادگی کرد.
نقش سید جمال در ایجاد مطبوعات تبعیدی
مطبوعات تبعیدی چیست؟
مطبوعات در تبعید، در تعریف جامع و کلی به مطبوعاتی اطلاق می‌گردد که با هدف آگاه ساختن جامعه و ایجاد تحول و اصلاح در ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه و انتقاد از وضع سیاسی موجود، در شرایط سرکوب و فشار داخلی، در تبعید شکل می‌گیرند. مطبوعات تبعیدی با رویکردی انتقادی – اجتماعی با برجسته کردن ضعف‌ها و خلأهای ناشی از ناکارآمدی، ضعف فزاینده و فقدان مشروعیت حکومت، تلاش خود را در راستای همراه کردن نخبگان و توده‌های شهری به عنوان مخاطبین تأثیرگذار که توانایی همراه کردن اقشار مختلف جامعه را با خوددارند، قرار می‌دهند.
سید جمال و ایجاد مطبوعات تبعیدی
در دوران ناصر الدین شاه اگر چه فضای سیاسی کشور به لحاظ ماهیت استبدادی، تفاوت چشمگیری با دوران پیش از آن نداشت، اما ورود مفاهیم جدید به کشور و عدم آگاهی و شناخت اذهان جامعه با این مفاهیم و بی‌توجهی ناصرالدین شاه به اصلاحات و نادیده گرفتن قانون و عدم شکل‌گیری نهادهای سیاسی کارآمد در کشور، نخستین پایه‌های شکل‌گیری مطبوعات تبعیدی را در خارج از مرزهای کشور بنیان نهاد.
در این بین افراد تأثیرگذاری چون سید جمال الدین اسدآبادی، تلاش‌های خود را در راستای تحقق اهداف آزادی‌خواهانه بر محوریت نخبگان و اندیشمندان معطوف داشته و پیوسته بر نقش تأثیرگذار آنان تاکید می‌نمود. انتشار روزنامه‌های عروهالوثقی، ضیاء الخافقین و معلم شفیق در اقصی نقاط جهان از سوی سید جمال و همچنین همکاری و مساعدت فکری وی با ملکم خان در انتشار روزنامه قانون و نقش وی در انتشار روزنامه حبل المتین، نشان از اهتمام این متفکر شرقی در پرداختن به مسائل و مطرح کردن و آگاه ساختن ملل اسلامی به تحولات صورت گرفته در نقاط مختلف جهان داشت.
به طور کلی نهضت سیاسی و فکری سید جمال دارای ویژگی‌های مثبت و ارزنده‌ای بود که با بهره‌گیری از مطبوعات توانست تأثیری در خور توجه را در زندگی سیاسی و حیات فکری مسلمانان ایجاد نماید. آشنایی مسلمانان با ارزش‌های مهم سیاسی همچون قانون، شورا، دمکراسی و تشویق آنان به مشارکت در امور سیاسی و مبارزه با استعمار دول غربی و لزوم بهره‌گیری آنان از علوم و دانش روز، از مهم‌ترین اهداف سید جمال بود که با بهره‌گیری از مطبوعات تبعیدی، در این زمینه توانست تا حدودی محل اثر باشد و افکار اقشاری از جامعه را به سمت رشد و توسعه سوق دهد.
آثار و تألیفات
با اینکه سید جمال الدین اسدآبادی از ده سالگی همواره در سفر به سر برده و مشغول مبارزه بوده است، در هر زمان که فرصتی به دست می‌آورد در امر تألیف و تصنیف تلاش می‏کرد. از این رو آثار مکتوب این مرد بزرگ در موضوعات مختلف به شرح زیر است:
تتمه البیان فی تاریخ الافغان
القضا و القدر
اسلام و علم
نیجریه یا ناتورالیسم
الوحده الاسلامیه
الواردات فی سر التجلیات
نامه‏ها، سخنرانی‌ها، مقالات، مذاکرات و مصاحبه‌ها
امام موسی صدر، استمرار راه سید جمال‌
امام موسی صدر از دوستان و نزدیکان سید جمال بوده که بسیاری این دو و دغدغه‌های مبارزاتی‌شان را شبیه به هم می‌دانند. هر دو متولد ایران و تحصیل‌کرده در حوزه علمیه ایران و نجف. هر دو مجتهد و آشنا با مبانی علوم اسلامی. هر دو آشنا با علوم روز و زبان‌های مختلف، هر دو در سیر و سفر دائم در راه هدف، هر دو در فکر رهانیدن مردم عقب‌مانده شرق اعم از مسلمان و غیرمسلمان از یوغ قدرت‌های ظالم، هر دو در اندیشه مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی، هر دو در فکر طرد خرافات و روشن ساختن اذهان و اندیشه‌ها و پیرایش بینش‌های عوام و خاص! هر دو در ارتباط با حکومت‌ها و دولت‌ها برای اصلاح آن‌ها و جوامع انسانی تحت حکومت آن‌ها.
هر دو هوادار گفتگو در مقابل حاکمان و رؤسای دولت‌ها. هر دو اهل قلم و کتابت و تألیف و تدریس. هر دو اهل خطابه و سخنرانی در هر مکانی، هر دو در ارتباط با علما و اندیشمندان و روشنفکران بلاد دیگر عصر خود. هر دو دارای تسامح در قبال صاحبان اندیشه‌های گوناگون. هر دو آماده همکاری با صاحبان ادیان ابراهیمی در راه خیر و صلاح بشر. هر دو نترس و شجاع. هر دو بی‌اعتنا به اموال و زخارف دنیا.
هر دو کوشا و پویا در احیاء اندیشه‌های دینی. هر دو مجاهد فی سبیل الله و هر دو آماده نبرد و رزم مسلحانه در صورت اقتضا و ضرورت و به عنوان آخرین راه حل در صورت شکست نهایی طرق و راه‌های مبارزاتی دیگر؛ و سرانجام شهادت و غیبت مظلوم هر دو؛ یکی به دست سلطان عثمانی و دیگری به وسیله سلطان لیبریایی. این فهرست بخشی از وجوه تشابه بین این دو سید بزرگوار است.
بی‏ نتیجه ماندن تلاش‏های سید جمال در مبارزه با حکومت‏های فاسد
سید جمال‌الدین اسدآبادی چهل سال در عرصه‌ای به وسعت همه جهان اسلام و حتی در سراسر جهان به تلاش و تکاپو پرداخت، ولی از این همه تلاش و توانایی خود، نتیجه‌ای در جهت تغییر دادن حکومت‌های فاسد و ایجاد دگرگونی و انقلاب سیاسی، به دست نیاورد. البته سید جمال‌الدین اسدآبادی در حوزه روشنگری و بیدار ساختن امت اسلامی توفیق خوبی به دست آورد و همین موضوع سرآغاز جنبش‌ها و تحرکاتی در جهان اسلام گردید. یقیناً هر کس زندگی پرتکاپو و سراسر حادثه و ماجرای سید جمال‌الدین اسدآبادی را مطالعه کند، این پرسش برای او مطرح می‌شود که چرا سید جمال‌الدین اسدآبادی در زمینه تغییر حکومت‌ها و برپا کردن انقلاب سیاسی نتیجه خوبی از تلاش‌ها و توانایی‌هایش نگرفت و نتوانست در سطح جهان اسلام انقلاب بزرگی برای رهایی مسلمانان به وجود آورد؟
پاسخ جالب حضرت امام خمینی (ره) به این سؤال
حضرت امام خمینی (ره) به این پرسش، پاسخ جالب و حکیمانه‌ای داده و چنین فرموده است: «سید جمال‌الدین مرد لایقی بوده است، لکن نقاط ضعفی هم داشته است؛ و چون پایگاه ملی و مذهبی در بین مردم نداشته، از آن جهت زحمات او با همه کوشش‌ها، به نتیجه نرسید؛ و دلیل بر اینکه پایگاه مذهبی نداشته است، اینکه شاه وقت، او را گرفت و با وضع فجیع، تبعید کرد؛ عکس‌العملی نشان داده نشد؛ و زحمات او، چون این پایگاه را فاقد بود، به نتیجه نرسید.»
البته نباید گمان شود که منظور امام خمینی (ره) این بوده که سید جمال‌الدین اسدآبادی، مذهبی نبوده و به جناح دینداران تعلق نداشته است، بلکه منظور این است که سید جمال‌الدین اسدآبادی در میان جوامع اسلامی آن نفوذ عام و گسترده نداشته که بتواند توده مردم را به حرکت درآورد. مذهبی بودن با موضوع پایگاه مذهبی در میان مردم داشتن، فرق دارد. سید جمال‌الدین اسدآبادی فردی شدیداً مذهبی و عالم دینی بود و به شدت نیز در راه اهداف اسلامی تلاش می‌کرد، ولی نفوذ کلام او مثل میرزای شیرازی نبود که بتواند با یک فتوای چند کلمه‌ای، انقلاب بزرگی به پا کند و استبداد داخلی و استعمار خارجی را شکست بدهد.
مسئله پایگاه مذهبی داشتن که امام خمینی(ره) به آن اشاره می‌فرماید، در تاریخ ایران بسیار مهم و اساسی است و کلید فهم پیروزی جنبش‌ها و انقلاب‌های تاریخ معاصر ایران نیز در همین موضوع نهفته است. اگر به تاریخ معاصر ایران نگاه گذرا بیفکنیم، مشاهده خواهیم کرد علاوه بر جنبش‌ها و انقلاباتی که به مرحله پیروزی رسیده‌اند، حرکت‌هایی نیز بوده‌اند که بسیار تلاش شده است تا این حرکت‌ها، توسعه‌یافته و به جنبش و انقلاب تبدیل شوند، ولی این حرکت‌ها اگر هم چندین دهه وقت و امکانات مادی و فرهنگی و سیاسی و انسانی و… صرف آن‌ها شده است و اگر هم از خارج به آن‌ها کمک شده است، ولی هرگز از مرز حرکت گروهی و محفلی فراتر نرفته‌اند و چون در میان مردم گسترش عمومی نیافته‌اند، حامیان و فعالان چنین حرکت‌هایی نتوانسته‌اند روند مورد نظر خود را به جنبش و نهضت و انقلاب تبدیل کنند.
چنانچه دقت نماییم، این موضوع را در می‌یابیم که همه حرکت‌هایی که نتوانسته‌اند به مرحله جنبش و انقلاب برسند و همچنین همه حرکت‌ها و جنبش‌هایی که پیش از مرحله پیروزی، خاموش و نابودشده‌اند، آن حرکت‌ها و جنبش‌هایی بوده‌اند که گرداننده و یا گردانندگان آن‌ها پایگاه مذهبی در میان جامعه ایران نداشته‌اند. حتی آن جنبش‌ها و انقلاب‌هایی که بعد از پیروز شدن، در مرحله استمرار، نتوانسته‌اند گردانندگانی را که پایگاه مذهبی داشته‌اند، حفظ نمایند، به سرعت شکست یافته‌اند؛ بنابراین، در تمام طول تاریخ معاصر ایران، همه حرکت‌هایی که به جنبش و انقلاب تبدیل‌شده و به پیروزی رسیده‌اند، به طور قطع، گرداننده یا گردانندگانی با پایگاه قوی مذهبی داشته‌اند و تا زمانی هم که جنبش‌ها و انقلاب‌های پیروز، توانسته‌اند این ویژگی را حفظ کنند، پا بر جا بوده و دوام یافته‌اند.
بیانات مقام معظم رهبری در مورد سید جمال الدین اسدآبادی
مقام معظم رهبری در سخنرانی خود در ۳ خرداد سال ۱۳۶۹ در خصوص سید جمال‌الدین اسدآبادی چنین فرمودند: «مصلحان اسلامی و متفکرانی که در ۱۵۰ سال گذشته، تحت تأثیر عوامل گوناگون قیام کرده و پرچم دعوت اسلامی و احیا و تفکر اسلامی را بر دوش گرفتند؛ از قبیل سید جمال‌الدین و محمد اقبال و دیگران. با همه خدمات ارجمند و گران‌بهایشان، همگی این نقص بزرگ را در کار خود داشتند که به جای برپا کردن یک انقلاب اسلامی، به یک دعوت اسلامی اکتفا کردند و اصلاح جوامع مسلمان را نه با قوت و قدرت انقلاب که با تلاش روشنفکرانه و فقط با ابزار قلم و زبان جست‌وجو کردند.
این شیوه، البته ممدوح و مأجور بوده و هست؛ اما هرگز از آن، توقع نتایجی همچون نتیجهٔ عمل پیامبران اولوالعزم را کـه سازندگان مقاطع اصلی تاریخ بوده‌اند نبایـد داشت. کـار آنان، در صورت صحت و مبرا ماندن از عیوب سیاسی و نفسانی، تنها می‌توانست زمینه‌ساز یک حرکت انقلابی باشد و نه بیشتر؛ و لذا مشاهده می‌شود که سعی و تلاش بی‌حد و حصر مخلصان این گروه، هرگز نتوانسته حرکت معکوس و روبه انحطاط ملل مسلمان را متوقف کند، یا عزت و عظمتی را که آنان از آن نام می‌آورده و در آرزویش آه و اشک می‌افشانده‌اند، به مسلمانان برگرداند و یا حتی اعتقاد و باور اسلامی را در توده‌های مردم مسلمان تقویت کرده و نیروی آنان را در خدمت آن به کار گیرد و یا دامنهٔ جغرافیایی اسلام را گسترش دهد؛ و این، به کلی از روش پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (ص) جدا است و این بر هر کس که اندکی تاریخ بعثت و هجرت رسول معظم (ص) را بداند، آشکار است.»
سید جمال آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام است
مقام معظم رهبری در بخشی از مصاحبه خود با روزنامه جمهوری اسلامی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در مورد سید جمال الدین اسدآبادی فرمودند: «سید جمال کسی بود که برای اولین بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد کسی بود که مسئله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولین بار در فضای عالم به وجود آورد…او مطرح کننده، به وجود آورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمی‌شود دست کم گرفت و سید جمال را نمی‌شود باکس دیگری مقایسه کرد. در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد قبل از سید جمال چیزی به نام سلطه استعماری برای مردم مسلمان حتی شناخته‌شده نبود.
او کسی بود که در ایران، در مصر، در ترکیه، در هند، در اروپا کلاً در خاورمیانه در آسیا و در آفریقا سلطه سیاسی مغرب زمین را مطرح کرد و معنا کرد و مردم را به این فکر انداخت که چنین واقعیتی وجود دارد و شما می‌دانید آن زمان، آغاز عمر استعمار بود چون استعمار در اول نشرش در این منطقه اصلاً شناخته‌شده نبود و سید جمال اولین کسی بود که آن را شناساند. این‌ها را نمی‌شود دست کم گرفت. مبارزات سیاسی سید جمال چیزی است که قابل‌مقایسه با هیچ یک از مبارزات سیاسی افرادی که حول‌وحوش کار سید جمال حرکت کردند نیست.»
امتیازات سید جمال از نگاه شهید مرتضی مطهری
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب خود، در ضمن شمردن «امتیازات سید» دراین‌باره می‌نویسد: «سید جمال الدین از یک سلسله مزایای طبیعی و اکتسابی برخوردار بوده که در مجموع نظیری برایش نمی‌توان یافت.
امتیازات طبیعی و اکتسابی
از نظر طبیعی اولاً از هوش و استعداد خارق‌العاده‌ای برخوردار بود که به ندرت در میان افراد بشر نظیری برایش می‌توان یافت. این چیزی است که همه کسانی که او را از نزدیک دیده‌اند بدان معترفند. ثانیاً نفوذ کلام و قدرت القاء و تلقین فوق‌العاده‌ای داشته است. گویی از نوعی هیپنوتیزم و سحر کلام برخوردار بوده است. در خطابه‌هایش که در مصر ایراد کرده گاه ولوله ایجاد می‌کرده مردم را بر حال و وضع خود سخت می‌گریانده و هیجان می‌آورده است.
از نظر اکتسابی اولین امتیازش این است که فرهنگش فرهنگ اسلامی است. تحصیلات اولیه سید در قزوین و تهران و نجف بوده. مخصوصاً در نجف از محضر دو شخصیت بزرگ بهره‌مند شده؛ یکی مجتهد بزرگ خاتم الفقها حاج شیخ مرتضی انصاری (اعلی الله) و دیگر حکیم، فیلسوف عالی‌قدر و عارف بزرگ آخوند ملاحسین قلی همدانی درّجزینی شوندی.
دومین امتیاز
دومین امتیاز سید آشنایی او با جهان و زمان خود بود. او اولاً زبان‌های متعدد بیگانه از قبیل انگلیسی و فرانسه و حتی روسی را (طبق نقل آثار العجم) می‌دانست، به آسیا و اروپا و قسمتی از آفریقا مسافرت کرده و با شخصیت‌های مهم علمی و سیاسی جهان برخورد و مذاکره کرده بود و این‌ها به او دید وسیعی بخشیده بود.
سومین امتیاز
سومین امتیاز سید این بود که جهان اسلامی را که در راه نجات و رهایی آن کوشش می‌کرد از نزدیک می‌شناخت. به غالب آن کشورها مسافرت کرده و با مردم آنجا از نزدیک تماس پیدا کرده بود. به حجاز و مصر و هند و ایران و ترکیه و افغانستان رفته و در هر کدام مدتی اقامت کرده بود و لذا به ماهیت حرکت‌ها و نهضت‌ها و شخصیت‌هایی که در آن زمان در کشورهای اسلامی وجود داشت پی برده بود و از اشتباهاتی از نوع اشتباهاتی که برخی مصلحان دیگر دچار شده‌اند مصون ماند.
چهارمین امتیاز
چهارمین امتیازش اطلاعات وسیعش درباره اوضاع سیاسی و اقتصادی و جغرافیایی کشورهای اسلامی بود. از نامه‌ای که به مرحوم زعیم بزرگ حاج میرزا حسن شیرازی نوشته است روشن می‌شود که تا چه حد این مرد از اوضاع عمومی ایران و از جریان‌های پشت پرده سیاست و از نیرنگ‌های استعمار آگاه بوده است.»
درگذشت سید جمال الدین اسدآبادی
آخرین منزلگاهی که سید در آن سکنی گزید عثمانی بود، اما ناصرالدین‌شاه نسبت به ورود او به این کشور نیز معترض شد؛ جایی که سلطان در پاسخ به شکایت ناصرالدین‌شاه می‌گوید: «به خیال خود، خدمت بزرگی به اعلی‌حضرت همایونی کرده‌ام و او را از ملکم ملعون جدا کرده، اینجا آورده‌ام که دهان او را ببندم که ننویسد و منتشر نکند.» البته نگرانی شاه نیز بیجا نبود، زیرا سرانجام نیز ناصرالدین‌شاه توسط یکی از مریدان سید کشته شد.
سرانجام ترور ناصرالدین‌شاه به دست یکی از مریدان سید جمال، میرزا رضای کرمانی، دربار ایران با این استدلال که سید، قاتل شاه را تحریک نموده است، خواستار دستگیری و تحویل وی به ایران می‌گردد.
آخرین نامه سید جمال
سید جمال الدین آخرین نامه خود را در تاریخ سه شنبه ۵ شوال ۱۳۱۴، به یکی از دوستان ایرانی خود می‌نویسد و ناامید از نجات و حیات، کشته شدن خویش را انتظار می‌کشد.
«دوست عزیز! من در موقعی این نامه را به دوست عزیز خود می‌نویسم که در محبس محبوس و از ملاقات دوستان خود محرومم. نه انتظار نجات دارم و نه امید حیات، نه از گرفتاری متألم و نه از کشته شدن متوحش. خوشم بر این حبس و خوشم بر این کشته شدن. حبسم برای آزادی نوع، کشته می‌شوم برای زندگی قوم. ولی افسوس می‌خورم از این که کشته‌های خود را ندرویدم. به آرزویی که داشتم کاملاً نائل نگردیدم. شمشیر شقاوت نگذاشت بیداری ملل مشرق را ببینم. دست جهالت فرصت نداد صدای آزادی را از حلقوم امم مشرق بشنوم.
ای کاش من تمام تخم افکار خود را در مزرعه مستعد افکار ملت کاشته بودم. چه خوش بود تخم‌های بارور و مفید خود را در زمین شوره‌زار سلطنت فاسد نمی‌نمودم. آنچه در آن مزرعه کاشتم، به نمو رسید. هر چه در این زمین کویر غرس نمودم فاسد گردید. در این مدت هیچ یک از تکالیف خیرخواهانه من، به گوش سلاطین مشرق فرونرفت. امیدواری‌ها به ایرانم بود. اجر زحماتم را به فراش غضب حواله کردند. با هزاران وعده و وعید به ترکیه احضارم کردند. این نوع مغلول و مقهورم نمودند.
غافل از این که انعدام صاحب نیت، اسباب انعدام نیت نمی‌شود. صفحه روزگار، حرف حق را ضبط می‌کند. باری، من از دوست گرامی خود، خواهشمندم این آخرین نامه را به نظر دوستان عزیز و هم‌مسلک‌های ایرانی من برسانید و زبانی به آن‌ها بگویید: شما که میوه رسیده ایران هستید و برای بیداری ایرانی دامن همت به کمر زده‌اید، از حبس و قتال نترسید، از جهالت ایرانی خسته نشوید، از حرکات مذبوحانه سلاطین متوحش نگردید، با نهایت سرعت بکوشید با کمال چالاکی کوشش کنید، طبیعت با شما یار است و خالق طبیعت، مددکار.
سیل تجدد، به سرعت به طرف مشرق جاری است. بنیاد حکومت مطلقه متعدم شدنی است. شماها تا می‌توانید در خرابی اساس حکومت مطلقه بکوشید، نه به قلع‌وقمع اشخاص. شما تا قوه دارید در نسخ عاداتی که میانه سعادت و ایرانی سد سدید گردیده، کوشش نمایید، نه از نیستی صاحبان عادات. هر گاه بخواهید اشخاص را مانع شوید، وقت شما تلف می‌گردد. اگر بخواهید به صاحب عادت سعی کنید، باز آن عادت، دیگران را بر خود جلب میکند. سعی کنید موانعی را که میانه الفت شما و سایر ملل واقع‌شده رفع نمایید. گول عوام‌فریبان را نخورید.»
نحوه درگذشت
سید جمال الدین اسدآبادی که منادی بیداری مسلمانان و بازگشت به اسلام و بدعت زدایی بود و اتحاد اسلام و پرهیز از تفرقه بین مذاهب اسلامی را تبلیغ می‌کرد؛ در آخر جان خود را در همین راه از دست داد. وی،‌ اواخر عمر خود را در عثمانی سپری کرد و غیرمستقیم تحت نظر سلطان عبدالحمید،‌ امپراتور عثمانی قرار داشت. وقتی خبر قتل ناصرالدین‌شاه توسط میرزا رضا کرمانی، از شاگردان سید جمال، به اسلامبول رسید،‌ سلطان عبدالحمید،‌ به هراس افتاد و دستور قتل سید جمال را داد و سرانجام در ۱۹ اسفند ۱۲۷۵ برابر با ۹ مارس ۱۸۹۷ در سن ۶۰ سالگی او را مسموم ساختند و جنازه او را در قبرستان مشایخ اسلامبول به خاک سپردند.
مکان فعلی آرامگاه سید جمال‌الدین اسدآبادی
در سال ۱۲۸۴،‌ فیض محمدخان،‌ سفیر وقت دولت افغانستان در آنکارا،‌ موافقت دولت ترکیه را برای نبش قبر سید به دست آورد و بقایای جسد سید جمال‌الدین اسدآبادی را در تابوتی به کابل انتقال داده و در دانشگاه کابل دفن کردند.
با دفن تابوت او در این محل، نام «دارالفنون» را بر آنجا گذاشتند و در زمان سلطنت محمدظاهرشاه، پادشاه وقت افغانستان، در سال ۱۳۱۱ سازه بلندی از سنگ آبنوس سیاه بر بالای آن نصب شد.

تهیه و تنظیم: حسن صفیاری

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.